دریانیوز// سیستم آموزشی کشور را که مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم، جای خالی مهارت های زندگی را در مدارس می توان دید. اسمش آموزش و پرورش است و اما کمتر به پرورش توجه شده و آموزش ها نیز چندان کاربردی نیست. دانش آموزان فقط مجبورند اقدام به حفظ مطالب درسی کنند تا نمره قبولی را کسب کنند و بعد از امتحان محفوظات به فراموشی سپرده می شود و معلمان هم بایستی همین شیوه آموزشی را پیاده سازی کنند؛ چون سیستم از آنها همین را طلب میکند .
این درحالیست که والدین دانش آموزان انتظار دارند فرزندان شان آموخته هایی داشته باشند که در خانه و جامعه و مدرسه نیز بتوانند از آنها استفاده کنند که در بیشتر موارد اینگونه نیست. برخی جامعه شناسان نیز به این وضعیت انتقاد دارند. مدرسه نهادی است که وظیفهی اجتماعی کردن کودکان را بعد از خانواده به عهده دارد. انتظار این است که مدرسه آن مهارتهایی را که خانواده نمی تواند یا نمی رسد به فرزندان منتقل نماید، به کودکان آموزش دهد. این قبیل آموزشها شامل دروس تخصصی، مهارتهای زندگی و اجتماعی،تربیت سیاسی و انتقال فرهنگ میشوند. در بعضی از کشورها آموزش و پرورش بیشتر تمرکزش بر آموزش مهارتهای زندگی در دوران تحصیل است.در این کشورها اهمیت آموزش مهارتهای زندگی به کودکان و نوجوانان، بیشتر از سایر وظایف آموزش و پرورش از جمله آموزشهای تخصصی علوم و فنون است.
این نوع نگاه و روش به مدرسه و کارکرد آن، نگاه و روش درستی است؛ چرا که تاثیرات مهمی بر آینده جامعه دارد.در جامعه ای که مدارسش مهارتهای زندگی را به درستی آموزش می دهند ،آسیبهای اجتماعی کمتری به وجود می آید، شهروندان از آسایش و آرامش بیشتری برخوردارند وبیشتر انرژی دولت و ملت صرف شادی و نشاط و خلاقیت شهروندان می شود. اما متاسفانه در کشور ما تمرکز آموزش و پرورش در دوره ابتدایی و سایر دوره های تحصیلی بر مهارتهای زندگی و اجتماعی نیست. در مدارس ما بیشتر از آنکه مهارتهای زندگی و اجتماعی آموزش داده شود، ریاضی، علوم و … تدریس و آموزش داده میشود.
جریان عمومی فعالیت مدارس باعث شده که خانواده ها هم از مدرسه توقعی جز آموزش دروس تخصصی را نداشته باشند. این روش غلط باعث شده است که فارغالتحصیلان مدارس از مهارتهای زندگی و اجتماعی به طور کلی بی بهره باشند.اگر دیپلمهایی که در نظام آموزش و پرورش تحصیل کرده اند را از نظر شاخص های مهارتهای زندگی بسنجیم، در پایین ترین سطح قرار خواهند گرفت. حتی در شاخص های ابتدایی مهارتهای زندگی مانند احوال پرسی کردن و ارتباط رودرو با دیگران، وضعیت دانش آموزان ما در حد خوبی نیست.
شاخص های مهارتهای زندگی که سازمان بهداشت جهانی آنها را به عنوان مهارتهای مورد نیاز برای زندگی مطلوب در جوامع امروزی مشخص کرده است، شامل ۱۰ مورد است: توانایی خود آگاهی، توانایی همدلی با دیگران، توانایی تصمیم گیری، توانایی حل مسئله، توانایی تفکر خلاق، توانایی تفکر نقادانه، توانایی برقراری رابطه موثر، توانایی برقراری روابط بین فردی، توانایی مقابله با هیجان ها ،توانایی مقابله با استرس. فردی که بخواهد در جوامع امروزی زندگی مطلوبی داشته باشد، باید به این توانایی ها مجهز شود. در نظام آموزش و پرورش مان بخصوص در دو دهه گذشته روند تعلیم و تربیت به صورتی است که اولویت در آموزش و پرورش با آموزش دروس خاصی مانند ریاضی ، علوم ، فیزیک و شیمی است. حتی در نامگذاری این دروس از واژه ی علوم پایه استفاده می شود و این معنی را به ذهن متبادر می کند که انگار سایر دروس از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. این نوع نگاه در بین خانواده ها،دانش آموزان و مسئولان مدارس به صورت بسیار زیادی شیوع پیدا کرده است.
این دیدگاه باعث شده است که امروزه دیگر مدارس ما مدارس مهارت محور نیستند، بلکه مدارس دانش محورند. در واقع بایستی تغییراتی در سیستم آموزش و پرورش مان اتفاق بیفتد تا خلاءهای موجود برطرف شود وبه حوزه پرورش نیز توجه بیشتری شود. در استانی مانند هرمزگان که با کمبود شدید کلاس درس و همچنین کمبود چهار هزار معلم مواجهیم و نمی توان اثرات این کمبودها را نادیده گرفت و آن را انکار کرد ، مشکلات دیگری نیز بر این شیوه آموزشی کشور و عدم توجه به مهارت آموزی در مدارس افزوده می شود. مناطقی از استان فاقد مدرسه استاندارد وایمن هستند و بدلیل کمبود کلاس درس استاندارد در بیشتر مناطق، کلاسها شلوغ هستند و حتی مدارسی که شهرت یافته اند که برخی هم غیردولتی هستند، والدین تلاش می کنند به هر شیوه ای فرزندانشان را در این مدارس ثبت نام کنند و همین موضوع باعث شلوغی کلاس های درس می شود.
کلاس ۴۰تا ۵۰ نفری را چگونه می توان کنترل کرد و به دانشآموزان آموزش مناسب داد؟ همین موضوع باعث می شود که در کلاس های شلوغ، بخشی از آموزش بر دوش والدین قرار بگیرد که والدین اگر خودشان بخواهند به فرزند شان درس دهند که با توجه به اینکه آموزش درس خودش مهارت است و معلمان هم خودشان آموزش هایی را برای تدریس به دانش آموزان می بینند و هر کسی حتی والدین دانشآموزان نمی توانند نقش معلمی را داشته باشند و به همین دلیل تعارض در آموزش را دانش آموز از سوی معلم و والدینش مشاهده میکند.
گاهی هم این وضعیت منجر به برخوردهای نامناسب والدین با فرزندان شان برای درس دادن و جروبحث، تنبیه دانشآموز توسط والدین و… هم می شود. اگر هم که خانوادهها بخواهند معلم خصوصی برای فرزندانشان بگیرند که هزینه اضافه بر خانواده تحمیل می شود (برخی از والدین دانش آموزان هر جلسه ۲۵۰ هزار تومان بایستی برای کلاس آنلاین یک ساعته خصوصی بپردازند و گاهی مجبورند چند کلاس برای دروس مختلف در هفته بصورت خصوصی برای فرزندان شان بگیرند). اگر هم که والدین نتوانند کمبودهای آموزشی در مدرسه را جبران کنند و دانش آموزان سواد لازم را نداشته باشند که پایه تحصیلی دانش آموز ضعیف می شود وبرای مقاطع بالاتر وقبولی در کنکور و… با مشکل مواجه می شوند که متاسفانه سهمیه مناسبی در کنکور هم نداریم و دانش آموزان استان محروم هرمزگان با دانش آموزان شهرهای برخوردار بایستی در کنکور رقابت کنند و نتیجه اش مشخص است.
موضوع دیگری که در استان هرمزگان شاهدیم، ترک تحصیلی دانش آموزان بدلیل عدم توانایی مالی در تامین لوازم و… مورد نیاز تحصیل، دوری مدرسه و یا ترک تحصیل و رفتن به سمت قاچاق سوخت و کالا و… و درآمدزایی کاذب است که این بخش آخر بی ارتباط با آموزش مهارت های زندگی نیست که دانشآموزان نمی توانند بخوبی آیندهنگری کنند و تصمیم گیری مناسبی داشته باشند و اقدامی را انجام می دهند که شاید آینده و زندگی شان را تباه کند. در حوزه قرآنآموزی در مدارس هم وضعیت خوبی نداریم و بیشتر دانش آموزانی که دیپلم شان را میگیرند، معمولا با اصول تجویدی قرآنی آشنایی ندارند و نمیتوانند قرآن را صحیح بخوانند، به غیر از اینکه خودشان در موسسات و مکتب قرآنی آموزش دیده باشند.
از همه مهمتر اینکه در هرمزگان نیز مانند سایر مناطق به موضوع آموزش مهارتهای زندگی در مدارس توجهی نمی شود. در وقایع اخیر که برخی دانشآموزان و دانشجویان در تجمعات در مناطق مختلف کشور شرکت کردند، یکی از دلایلش هم با عدم کسب مهارتهای زندگی در مدارس و تدبر و تفکر مناسب و تصمیم گیری در هیجانات و… مرتبط بود که نیاز است در سیستم آموزش و پرورش کشور تصمیماتی در این حوزه ها اتخاذ شود.
ثبت دیدگاه