دریانیوز// سال هاست شاید حتی در حدود ۱۵ سالی بشود که مسکن تبدیل به بغضی در گلوی مردم هرمزگان و بهخصوص شهر بندرعباس شده و گلوی معیشت و زندگیشان را فشار میدهد و راه نفس کشیدنشان را تنگ کرده است.
پس از اجرای مسکن مهر و رخوت سالیانه در تکمیل آن در دوره دولت های یازدهم و دوازدهم ، سپس طرح مسکن ملی و نهضت ملی مسکن ، همگی برای رفع مشکل بی سرپناهی مردم بودند.
هر چه بگوییم «هنوز» و حتی هنوز هم برای بیان عمق دردی که این مردم در زمینه مسکن میکشند ناکافی است. حتی اگر از سالها قبل هم گفته میشد «هنوز»، هنوز هم به سرانجام و فرجام نرسیده است، هنوز هنوز هم مردم بندرعباس و هرمزگان نتوانستهاند یقهشان را از چنبره درد بیمسکنی رهایی دهند و در نزاع بین خوردن و معیشت و مسکن گرفتار ماندهاند و سعیشان در نزاع بین درآمد و قیمت های سرسام آور خانه و حداقل آرزوی داشتن در تقلا و به قول نیما یوشیج دست و پا میزند «آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید، یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند».
وعدهای پشت وعدهای دیگر و تورمی که آثار عملکرد و تلاششان را بر باد میدهد و دولتها گرفتار در مسایل و مشکلات فراوان که حرف از ساخت خانه به روش خود میزنند و البته شاید تلاش هم میکنند ،اما شیوه دولتها نه پاسخ مساله است و نه روشی که مردم بتوانند با آن همگام شوند.
اینجا عمرهایی است که هدر میرود و زندگیهایی که آسیب میبیند و فرو میپاشد و شاید هم زندگیهایی که خاتمه مییابد به روشهای مختلف.در دهه ۹۰ نه مسکنی به آن صورت ساخته شد و نه وعده ساخت مسکن در ابتدای سده ۱۴۰۰ هجری شمسی به قیمت ۷۰۰ تا ۷۵۰ میلیون تومان در بندرعباس عملیاتی و محقق شد و نه تاکنون راه و شهرسازی هرمزگان به این وعده خود عمل کرده است و مردمی هم که ثبت نام کرده بودند،در این سه چهار سال فقیر و فقیرتر شدهاند.
هر چند همه این مردم میشد در مدت کوتاهی خانهدار شوند، اما و این اماهاست که گریبان مردم هرمزگان و بندرعباس را چسبیدهاند، اماهایی که از عملکرد و نوع نگاه به این استان و شهر بر میخیزد و ساکنان آن را گرفتار کرده است.اما این وعده به خاطر دو رویکرد به نتیجه نرسید و نرسیده است و مشخص نیست با توجه به وضعیت حاکم بر معیشت مردم چه زمانی به نتیجه خواهد رسید و امید آنکه نوشداری پس از مرگ سهراب نشود.
یک نگاه، بردن مردم بندرعباس به شهرکی در ۵۰ کیلومتری غرب این شهر بود که هیچ استقبالی از آن نشد و این استقبال نشدن هم دلایل منطقی داشت، یک دلیل این است که چه کسی حاضر است در گرمای شدید هرمزگان محل کارش با محل زندگیاش یکی دو ساعت فاصله داشته باشد، آن هم در شرایطی که وضعیت جاده های هرمزگان نامناسب است.
اما رویکرد دوم اختصاص زمین در شمال بندرعباس و مناطق ناهمواری است که هزینه تسطیح زمین آن سرسام آور است، درحالی که میشد زمینهای کنار راه آهن، زمینهای شمال غربی، شمال شرقی و شرق بندرعباس را به مردم واگذار کرد تا زندگیهایشان دچار مشکلات عدیده و حتی در برخی تبدیل به آسیب های اجتماعی نشود.
این مردم میبینند چگونه داشتن یک نگاه مناسب توانسته مردم قم و یزد را صاحب خانه کند و در مقابل نگاه تجاری و اقتصادی چگونه توانسته آنها را نه یک سال که سالها از داشتن زندگی آرام و با آرامش و آسایش محروم کند؛ نگاهی که میگفت ارزش زمین در بندرعباس بسیار بالاست، اما سؤال اینجاست که ارزش زمین بالاتر از زندگی مردمی است که این شهر را شکل دادهاند.این مردمی که اکنون به خاطر این نگاه و آن تصمیم سالها زندگیشان تحت شعاع قرارداده است و دیگر نمیتوانند به شیوه زندگی سنتی و فرهنگی خویش مسکن داشته باشند و ناگزیر شدهاند به تن دادن به چیزی که نیازهایشان را برطرف نمیکند، اما با توجه به آن سخن «همین است که هست».
چنانچه زمانی که طرح نهضت ملی مسکن در این استان آغاز شد، یک نگاه فرهنگی و داشتن زندگی متناسب با باورها، سنتها و فرهنگ این مردم در هرمزگان حاکم بود و حاکمیت داشت اکنون مردم خود خانههایشان را ساخته بودند و کار به اینجا نمیرسید که مدیرکل کنونی راه و شهرسازی هرمزگان هم به ندار شدن مردم و متقاضیان در پرداخت هزینههای طرح نهضت ملی مسکن اعتراف کند.
اکنون بسیاری از این مردم رنج کشیده هرمزگان بهخصوص بندرعباس با چشمهایشان زمین فراوان خداوند را در اطراف و حتی درون این شهر مشاهده میکنند که حسرت یک خانه به وضوح دیده میشود و حتی جوانان به دلیل همین نوع نگاه که قیمت مسکن را به شدت در این استان و شهر بالابرده است، از ازدواج کردن امتناع میکنند، چه کسی پاسخ آنها را در قیامت خواهدداد؟نکند زمینی که خداوند برای آرامش و آسایش خلق خویش در اختیار گذارده، با آن نگاه برای این مردم نیست؟
برخی افراد با حسرت زمینهای اطراف بندرعباس را نگاه میکنند و میگویند اگر مسئولان تدبیری داشتند به جای اینکه ابتدا به فکر کسب درآمد برای اداره خود باشند ،زمینها را رها کرده و برای ساخت در اختیار خانوادهها قرار میدادند تا خودشان بسازند و ساکن شوند و مشکلات معیشتی و آسیبهای اجتماعی کاهش و به تبع آن میزان بزهها نیز کاهش یافته و سرمایه اجتماعی دولتها و نظام افزایش یابد.
از اینکه بگذریم برخی که خانه دارند از حال مستاجران و افرادی که به دلیل گرانی ناشی از این وضعیت زمین در بندرعباس قادر به ازدواج نیستند بیخبرند، نه اینکه بیخبر باشند بلکه درکی از حال روز این مردم ندارند.پس اکنون مشخص نیست این وضعیت تا چه زمانی ادامه مییابد، اما با این شیوه و دست خالی مردم نباید انتظار داشته باشیم که به سرانجامی برسد که موجبات رضایت مردم را فراهم آورد بهخصوص که در اخبار گاه به مطالبی بر میخوریم که نگران کنندهتر است، همان خبر درمانیها.
یک نمونه آن این چنین است «مرداد دو سال گذشته که مراسم رسمی اجرای این طرح ملی با حضور مسئولان کشوری و ارتش در بندرعباس برگزارشد، اعلام گردید پروژه نهضت ملی مسکن بندرعباس را چینی ها اجرا میکنند و انتظار می رفت این واحدهای مسکونی بزودی ساخته و به ثبت نام کنندگان تحویل داده شود که متاسفانه اینگونه نشد.
وقتی در سال ۱۴۰۳ یعنی یک سال بعد خبرنگاران از سفیر چین که در اتاق بازرگانی و جمع فعالان اقتصادی هرمزگان حضور یافته بود، در خصوص چرایی عدم اجرای تعهد چین برای ساخت ۱۵ هزار واحد طرح نهضت ملی مسکن در شمال بلوار شهیدرجایی بندرعباس پرسش کردند، سفیر از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد. مگر میشود کشوری بخواهد این حجم از سرمایهگذاری را در کشور دیگر انجام دهد ،اما سفیر آن بیخبر و اطلاع مانده باشد؟
شاید دلیل این وضعیت هم آن باشد که پی این بنا از ابتدا کج گذاشته شده است (به جای اینکه ساخت مسکن در بندرعباس در دست مردم باشد نه تنها در دست مردم قرار نگرفت، بلکه در ابتدا دوردست و ۵۰ کیلومتری مرکز هرمزگان را برای این منظور اختصاص داده بودند که اعتراضات بسیاری هم شد) و قرار است تا ثریا هم کج بالا برود.
کاش غصه مردم به همین میزان خلاصه میشد. اما در بلبشوی بیمَسکَنی و بیتوجهی و بیعملی در بیش از یک دهه گذشته نسبت به مسکن وضعیت به حدی برای اقشاری بد شده که از پس مخارج اجارهنشینی هم بر نمی آیند و حتی برخی افراد به علت تنگنای شدید ایجاد شده با زندگیشان به خوشی سپری نمیشود.
شاید اگر دولتیها مطابق خواست مردم برای واگذاری قطعات زمین در بندرعباس به آنها جهت ساخت مسکن ویلایی موافقت میکردند و نگاه کسب درآمد نسبت به زمین خداوندی نداشتند و به عبارت روشنتر زمین خدا را در اختیار بندگانش قرار میدادند، اکنون همه متقاضیان صاحب خانه شده بودند و بسیاری از زندگیها به سرانجام بیسرانجامی نمیرسید.
اما با اجابت نکردن این درخواستها و افزایش قیمتها و تورم و فشارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، حتی آرزو هم بر جوانان عیب شده است.اکنون نه تنها قیمتها افزایش یافته و نشکسته و حباب قیمتی زمین (که بیشتر قیمت مسکن ناشی از آن است) سیر صعودی پیموده و درحال پیمودن است، شاید اگر طبق خواست مردم عمل میشد، هم قیمت مسکن کاهش می یافت و اجاره بها منطقی می شد و همچنین مردم به خانهدار شدن امیدوار می شدند.
ثبت دیدگاه