دریانیوز// هنوز طعمِ گسِ دود و عطرِ تلخِ اشک در حافظهی تنِ بندر شهید رجایی مانده است؛ سی و هفت روز از بهارِ رفته، روزی که سکوتِ ساحلِ نیلگونِ خلیج فارس با غرشِ ناگهانیِ حادثهای هولناک درهم شکست و لرزه بر اندامِ دریا انداخت.
بندر شهید رجایی که همواره نبضِ تپندهی تجارت و امید بود، در یک لحظه، صحنهی پرپر شدنِ آرزوها و جاری شدنِ اشکهای داغ گشت. تعدادی از هموطنانِ عزیز، مسافرانِ بیبازگشتِ دیارِ ابدیت شدند و جمعی دیگر، با جسمهای رنجور و دلهای سوخته، در کورانِ این غمِ جانکاه، به جا ماندند.
اسکله، خاموش و مغموم، زخمخورده و رنجور، در اندوهی عمیق فرو رفت.خبر، همچون صاعقهای بر پهنهی آسمانِ ایرانِ ما فرود آمد و جانهایمان را به یکباره گُر گرفت. گویی هر ایرانی، از دورترین نقطه تا نزدیکترین شهر، خود را در میانِ آن آتش و دودِ غلیظ، در کنارِ آن قربانیانِ بیگناه حس میکرد. لحظاتی سنگین از بهت و غم، سکوتی تلخ را بر فضا حاکم کرد.
اما این، پایانِ داستانِ ما نبود؛ قصهی ملتی که در دلِ سیاهترین شبها نیز، سپیدهیِ امید و همبستگی را جستجو میکند. از دلِ این اندوهِ سترگ، گُلی شگفت رویید؛ گُلی به رنگِ اتحاد و عطرِ همدلی. چشمانِ نگرانِ ما، شاهدِ روایتی دیگر از شکوهِ «ما» بود. مردمِ این سرزمین، با قلبی که برای هم میتپید، به سویِ یاری شتافتند.
مراکز خونگیری شبکهی انتقال خون، گواه صفهایی طولانی شدند؛ صفهایی از جنسِ ایثار، برای اهدای قطره قطرهی خون که نه فقط مایهی حیات، بلکه پیامِ بیصدایِ همراهی و همدردی بود. در هر گوشهای از این خاکِ اهورایی، هر کس به اندازهی وسعِ خویش، در پیِ آن بود که دستی نوازشگر بر سرِ مصیبتزدگان بکشد و آبی بر آتشِ دلهای داغدار بپاشد.
تانکرهای آب، لبریز از سخاوتِ مردم، راهیِ بندر شهید رجایی شدند و فضای مجازی، تابلوی روشنِ پیامهای مهر و محبت و اعلامِ آمادگی برای هرگونه کمک و یاری گشت. این، نه فقط یک واکنشِ انسانی، بلکه تجلیِ روحِ جمعیِ یک ملتِ بزرگ بود؛ ملتی که در کورانِ حوادث، بار دیگر ثابت کرد که تار و پودِ وجودش با رشتههای ناگسستنیِ همبستگی تنیده شده است.
این شورِ ملی و سیلِ خروشانِ مهربانی، یادآورِ روزهایِ سخت و شیرینِ تاریخِ کشورمان است؛ روزهایی که نشان دادهایم، در برابرِ تندبادِ حوادث، نه تنها قامت خم نمیکنیم، بلکه با دستانی گرهخورده و دلی استوارتر، قد علم میکنیم. این همدلیِ بیمثال، گواهیِ روشن بر آن است که پیوندِ عمیقِ انسانی و حسِ مشترکِ سرنوشت، بسی نیرومندتر از هر حادثهی تلخ و ناگواری است.
نمیتوان در وصف مجاهدتهای پیدا و پنهان آتشنشانان، مأموران هلال احمر، امدادگران اورژانس، نیروهای نظامی و انتظامی و… که جانانه پای کار رفتند تا آتش خشم انفجار وحشی شنبه ششم اردیبهشت ۰۴ را خاموش کنند، با واژه و حرف، عبارتی نوشت که درخور قامت افراشتهی آنان باشد.
همچنین مردمی که شرافتمندانه به همدلی آسیبدیدگان برخاستند و هر یک با ارائهی خدمتی رایگان از پزشکی تا مرهم نهادن بر زخمهای جسم و جان، از تعمیرات خودروهای آسیبدیده تا گشودنِ آغوشِ خانهها برای اسکانِ بیپناهان، جلوهای درخشنده از انسانیت و نوعدوستیِ ایران و ایرانی را به نمایش گذاشتند.
باید قدرشناس مردمی بود که در دشوارترین روزهای خود هم از همپشتیِ یکدیگر غافل نمیشوند و خون در دل و اشک بر چشم، هوای هم را حسابی دارند. این همبستگیِ ملی، مرهمی خواهد بود بر زخمهای عمیق و چراغی روشن در مسیرِ دشوارِ ترمیم و التیام جراحتی که بر جان و تن بندر شهید رجایی چنگ انداخته است.
یادِ آن مسافرانِ آسمانیِ انفجار و آتشسوزی بندر شهید رجایی گرامی باد. آیا این شعلهی فروزانِ همدلی، میتواند همواره گرمابخشِ روزهای سخت و روشنکنندهی مسیر آیندهی ما باشد؟
ثبت دیدگاه