دریانیوز: اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، این مرکز را خانه دوم خود میدانند وبا آن انس می گیرند و زندگی میکنند. کسانی که با کانون آشنا می شوند و ارتباط میگیرند، تلاش میکنند این ارتباط مستمر باشد و دیگران را نیز با خانه دومشان آشنا کنند. کانون جایی است که تنفس در آن باعث می شود آینده کودکان و نوجوانان ساخته شود و مسیر زندگی شان را خودشان با آگاهی و تدبیر انتخاب کنند. والدین اگر از اثرگذاری فعالیت های کانون آگاه باشند، بطور حتم مسیر زندگی فرزندانشان را از کانال کانون پرورش فکری میگذرانند تا فکر فرزندان شان پرورش یابد، خلاق و با اعتماد بنفس و آینده شان تضمین شود.
مسئولان استانی مانند هرمزگان که آسیب های اجتماعی کودکان و نوجوانان استان را تهدید می کند، بایستی برای توسعه مراکز کانون در محلات و شهرستان ها و بخش ها و…. تلاش کنند و حمایت های شان را از مراکز ثابت و سیار کانون افزایش دهند و جهت توسعه فعالیت های کانون در مناطق محروم شهری و روستایی، تریلر، اتوبوس و… برای کانون تامین کنند تا فعالیت های سیار کانون به همه کودکان شهری و روستایی استان برسد. کانون ظرفیتی است برای ایمنی کودکان و نوجوانان از آسیبهای اجتماعی و رشد و پیشرفت شان که بایستی مسئولان استان از این ظرفیت غفلت نورزند. در ادامه سلسله گزارشها و گفتگو با اعضای فعال و برگزیدگان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در این شماره نیز با یکی دیگر از اعضای کانون به گفتگو نشستیم که در این گفتگو با ما همراه باشید.
دریا:خودتان را بطور کامل معرفی کنید واز چند سالگی و چگونه با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدید؟ والدین تان چه نقشی در آشنایی واستفاده از کتابخانه وبرنامه های کانون داشتند؟
سلام عرض میکنم، بنده راضیه علیزاده هستم ۱۷ ساله عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره ۴ بندرعباس . وقتی ۶ سالم بود وارد کانون شدم از طریق یه دوست دبستانی که ازش ممنونم که منو برد کانون . کانون به خونه ما نزدیک بود، پس مادر و پدرم مخالفتی نکردند و من فعالیتم رو از همون موقع شروع کردم. راستش مامانم خسته شده بود از دست من، آنقدر گفته بودم برام کتاب بخون و بنابراین خوشحال شد وقتی دید میتونم برم یه جایی که پر از کتاب هست و نیاز نیست هر روز ده تا کتاب بخونه برام. درواقع کانون هم مامانم رو نجات داد و هم منو . کانون دلیلی شد برای داشتن کودکی جالب تر و بودن کنار آدم هایی که از چشمهاشون میشد خوند که چقدر سعی میکنند کودکی رو برات دلنشین کنند.
دریا: بیشتر در چه دوره ها وکارگاه های کانون شرکت کرده اید و ارزیابی تان از این کارگاه ها ودوره ها چیست ؟ شرکت کنندگان با چه مهارتهایی آشنا می شوند؟ بین بچههای کانونی وغیرکانونی چه تفاوتی فکر می کنی وجود دارد؟ مربیان کانونی با غیرکانونی بنظرتان چه تفاوتی باهم دارند؟
از اونجایی که خیلی وقت است عضو کانون هستم، تقریبا همه کارگاه هایی را که وجود داشت شرکت کردم، اما کارگاه ادبی در طی چند سال اخیر توی زندگی من خیلی تاثیرگذار بوده و در روند نوشتن و نویسنده شدنم تاثیر بسزايي داشته و باعث شد تا چندین سال بدونم دلم میخواد نویسنده بشم. دقیقا در سنی که هم سن و سالهای من هیچ تصور ی از آینده خودشون نداشتن من میدونستم که میخوام در آینده چه کار کنم . کلاسهای نمایش خلاق وقتی برگزار می شد که من تقریبا ۷ یا ۸ ساله بودم. این کلاس یکی از بهترین کلاس هایی بود که در طول عمرم شرکت کردم و باعث شد بفهمم چطوری باید با خلاقیت داستان سرایی کنم و از همه مهم تر افکارم رو پرورش بدم و من هنوز قسمتهایی از کلاس رو یادم هست که قصه ای رو شروع می کردیم و با خلاقیت خودمان جلو می رفت و ما چقدر داستانهای زیادی رو با این کلاس زندگی کردیم. یکی از بزرگترین فرقهای مربی های کانون با بقیه این است که در پرورش خلاقیت ما بسیار کوشا عمل می کنند. راستش مربی های غیرکانونی که تابحال داشتم فقط یک مربی بودند، اما ما در کانون یک عالمه دوست معلم همراه و همدل پیدا میکنیم. در طی این سال های مربی های زیادی از مرکز ما رفتند و ما دقیقا به اندازه رفتن یک دوست صمیمی یا اعضای خانواده از کنارمون ناراحت شدیم . پیوندی که بین قلب های ما و مربی هاست، مارو پایبند میکنه به همه خاطرات خوب و صدای خنده هایی که سال ها پیچید در بین این کتاب ها.
دریا: با توجه به اینکه شما دانش آموز هستید، حضور در کانون چه اثری بر روی تحصیل تان داشته است؟ در روند تحصیل و درس خواندن و… چه تاثیری داشته است؟
عضو کانون بودن، من رو از بقیه دانش آموز ها همیشه متفاوت میکرد و از اونجایی که کتاب خوندن برای من همیشه کار سرگرم کننده ای بود، خود به خود به درسهای مدرسه هم در سن کم علاقه مند شدم و طبیعتا عملکردم هم بهتر شد، اما چیزی که در نهایت ذوق من رو بیشتر می کرد رفتن به کانون بعد از مدرسه بود و دیدن مربی ها و بو کردن کتاب هایی که تازه رسیده بودن شاید هم من تازه قراره بود بخونمشون.
دریا: باتوجه به مطالعه کتاب های کانون پرورش فکری، بنظرتان وجه تمایز کتاب های کانون با غیرکانونی چیست و چه چیزهایی را از این کتاب ها آموزش دیده اید؟
کتاب های کانون یک دنیای جداگونه دارن ، دنیایی که ما انتخاب میکنیم، درش قدم بگذاریم و زندگی کنیم با شخصیت ها. به شخصه از سن کم کتاب های کانونی و غیر کانونی رو با هم مطالعه می کردم، اما به دلیل تقسیم بندی سنی که برای کتاب های در نظر گرفته شده بود، در سن کم ارتباط بیشتری با کتاب های کانون می گرفتم. اما به مرور زمان که تبحر بیشتری پیدا کردم و دایره لغاتم گستره تر شد، کتاب های خارج از گروه سنی خودم رو میخوندم و یکی از دلایل دیگه تفاوتهای من به عنوان یک کانونی با بقیه همین بود . مهمترین چیزی که از کتاب ها یاد گرفتم رویا بافتن بود و فهمیدن اینکه هر چیزی شدنیه و تلاش کردن براش. خیلی رفتار های اجتماعی من اصلاح شد و از یک دختر خجالتی تبدیل شدم به کسی که در اجتماع حرفی برای زدن داره و با اعتماد به نفس قدم برمیداره . گاهی اوقات فکر میکنم شاید اگر از سن کم کتاب های بالاتر از سن خودم رو نمیخوندم، شاید من هم تفاوتی از لحاظ اخلاقی با هم سن و سال هام نداشتم اما با اومدن به کانون این حس از بین رفت و حتی تشویق می شدم بابت علاقه ای که به کتاب ها دارم . کانون برای همه کانونی ها یک نقطه عطف و یک نقطه برای رهایی و نترسیدن از اینکه متفاوت باشیم، هست.
دریا: برخی از اعضای کانون با صداوسیما هم همکاری دارند، شما چطور؟
تا حالا همکاری نداشتم، اما کانونی بودن به من این جسارت را میداد که در تست های رادیو و بازیگری شرکت کنم و گاهی اوقات نتیجه هم میداد .
دریا: در چه جشنواره هایی تاکنون شرکت کردهاید و به چه مقام هایی دست یافته آید؟
وقتی فقط ۱۱ سالم بود در جشنواره رضوی رتبه کشوری در رشته نقاشی آوردم و سال بعدش در بخش داستان نویسی . در جشنواره هایی مثل نوجوان سالم از طرف مدرسه انشاء رتبه دوم آوردم و سال ۹۸ در اولین مهرواره طنز برگزيده شدم و آخرین مقامی که کسب کردم رتبه کشوری در بخش داستان نویسی طنز جشنواره یک وعده لبخند هست که رتبه خیلی با ارزشیه برای شخص خودم چون تلاش بسیاری کردم که در طنز نویسی پیشرفت کنم.
دریا: چه توصیه هایی را به والدین و کودکان و نوجوانان برای استفاده وبهره مندی از برنامههای کانون دارید؟
تا حد امکان سعی میکنم از پیشرفت های خودم از وقتی وارد کانون شدم برای والدین بگم که شما با بردن فرزند تون به کانون یک انسان متفکر به جامعه تحویل می دید، انسانی که برای آینده کشور تلاش میکنه و از همه مهم تر با هدف به سمت جلو حرکت میکنه . اگر خانواده ای واقعا به دنبال پیشرفت فرزندش هست باید به کلاس ها و مربی های کانون مراجعه کنه. خیلی از کودکان در سنین کمتر نیاز به درک شدن از سمت خانواده دارند، اما خانواده به دلیل مشغله ای که داره نمیتونه اونطوری که باید کنار فرزندش باشه. کانون خیلی از نیاز های فرزند شمارو تکمیل میکنه، چرا که ما یاد می گیریم دیگران رو درک کنیم و علاوه بر اون کودک شما با درک بالایی وارد جامعه میشه و این متصل شدن فرزند شما به کتاب و کتابخوانی سالیان سال در زندگی اون تاثیر خواهد داشت
دریا: بنظرتان خانواده ها ومسئولان چه میزان با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا هستید و چه کار باید کرد تا آنها بیشتر آشنا شوند و چه حمایتهایی فکر می کنید از کانون و هنرجویانش بایستی صورت گیرد؟
به شخصه مدتی هست احساس میکنم کتاب های کانون تعدادشون محدود شده و خیلی وقت ها کتاب هایی که در سطح توقع من یک عضو نوجوان هست رو ما در کانون نداریم که اگر به این موضوع رسیدگی بشه و انواع موضوعات مختلف رو ما ازش کتاب برای مطالعه داشته باشیم بهتر میشه. در طی این سال ها بچه های زیادی از کانون رفتند به دلایل مختلف، اما اون هایی که موندند هنرجویانی هستند به کانون و کلاس های آن پایبند هستند و آن هایی هم که رفتن پشیمان شدند. فضایی که کانون برای ما ایجاد کرده باب میل همه ماست، اما یکی از دلایل رفتن هنرجویان از کانون این هست که گاهی اوقات توقعات ما به عنوان یک نوجوان برآورده نمیشه. با پیگیری این موضوع میتونیم خونه ی دوم خودمون رو برای همه جای بهتری کنیم . چرا که همه ی ما این خونه ی دوم را دوست می داریم.
دریا: به نظر خودتان اگه با کانون آشنا نمی شدید، مسیر زندگی تان چه تغییری می کرد؟
مسیر هنری که در کانون طی کردم، من رو سر آخر به تئاتر و بازیگری وصل کرد و باعث شد علائقم در سن خیلی کم کشف بشه. تئاتر برای من صحنه ای شد که حرف هام رو بزنم . حرف هایی که خیلی وقت ها کانون باعث شد متوجه بشم باید زده بشه . حضورم در اجتماع پررنگ تر شد و میتونستم با وجود سن خیلی کم، خیلی از مشکلات رو حل کنم، همچنین این توانایی رو به من میداد که منطقی و درست فکر کنم . دقیقا در سنی که شاید خیلی سدها سر راهم قرار داشت . اگر با کانون آشنا نمی شدم، شاید خیلی از علائقم رو دنبال نمی کردم و اصلا متوجه شون نمی شدم . کانون برای من جایی شد که در هر حالی و با هر روحیه ای سازگاری داره و حالم خوبه و اگر این خونه دوم نبود نمیدونم باید چیکار میکردم ؟
دریا: سوال آخر هم اینکه هرآن چیزی دیگری که در این گفتگو مطرح نشد وتمایل داریدرا بیان کنند.
خیلی ممنون از وقت گرانبهایی که برای خوندن این مصاحبه گذاشتید و ممنونم از روزنامه محترم دریا.
ثبت دیدگاه