دریانیوز// در گزارش های قبلی به این موضوع اشاره کردیم که کودکی مهمترین و مؤثرترین دوران زندگی آدمی است که به شهادت بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان، کیفیت این دوران میتواند تأثیر فراوانی بر شاخصهای توسعهیافتگی جوامع در آینده داشته باشد. باوجوداین، همچنان نظام شهرسازی و مدیریت شهری در ایران به نیازهای این گروه آسیپپذیر و درعینحال خلاق توجهی نداشته است؛ در چند دهه اخیر شهرهای ایران با پیروی از روند شهرنشینی شتابان و الگوی شهرسازی تقلیدی و صرفا کالبدی دچار نوعی اُفت کیفیت زندگی شده و در این میان به کودکان بهعنوان «نسل فردا» که توان دفاع از حقوق خود را نداشته، کمترین توجه شده است و در نتیجه آن بیش از سایر اقشار اجتماعی متضرر و مورد غفلت واقع شدهاند.
همچنین چالشهای زندگی شهری از جمله انواع آلودگیها، مشکلات ایمنی و محدودیتها در محیط خانه، مدرسه، کوچه و خیابان و فضاهای بازی، آمار نگرانکننده جراحات و تصادفات رانندگی (بهعنوان دومین عامل مرگومیر کودکان)، مسائل مربوط به خشونت علیه کودکان و مقوله کودکآزاری، کاهش سلامت روان و نشاط کودکان از جمله مهمترین آسیبهایی هستند که نظام مدیریت شهری در کشور به دلیل ناکارآمدی نتوانسته به کاهش آنها کمک کند و همین مسئله موجب شده تا محیطهای شهری برای حضور شاد، ایمن و خلاقانه کودکان و نوجوانان آمادگیهای لازم را نداشته باشند.
به طور کلی می توان گفت: امروزه شهر محیطی ناامن برای کودکان است چراکه ساختار نامناسب فیزیکی و اجتماعی شهرها منجر به حذف کودکان از فضای عمومی و انزوای آنان در فضای خصوصی شده است و این انزوا تا زمانی است که کودکان در جریان بزرگشدن و با کسب مهارتهای مختلف بتوانند به افرادی مفید برای جامعه بدل شوند. این چالشها و نگرانیها، شکلگیری موضوعی به نام شهر دوستدار کودک را در ایران به ضرورتی حیاتی بدل ساخته است؛ چنانچه خانه، مدرسه و فضای شهری سه محیط اصلی برای پرورش کودک فرض شوند، کودک در خانه و مدرسه توسط والدین و نظام رسمی آموزشوپرورش کشور دارای متولی است اما فضای شهری نیاز به آمادهسازی برای حضور کودکان و نوجوانان دارد. بهویژه اینکه شهرسازی اتومبیلمحور، فضاهای شهری در کشور، ایمنی و استانداردهای لازم برای تأمین نیازهای کودکان و نوجوانان را نداشته و نیازمند اصلاحات متعدد و مختلفی هستند.
موانع بر سر راه حقوق کودکان صرفا عمرانی و کالبدی نیست و بهطور کلی آن را باید به سه دسته نظری، حقوقی و اجرایی تقسیم کرد؛ بر این اساس راهکارهای رسیدن به این حقوق را میتوان در ضرورت تشکیل نهاد ملی برای کودکان، ضرورت شبکهسازی نهادهای دولتی و غیردولتی و ارائه طرحهای موفق حاصل از همبستگی با سازمانهای مردم نهاد دانست که سازمان فرهنگی شهرداری به سهم خود سعی در ایجاد این هم افزایی و اجماع مفید بین بخشی و بین سازمانی دارد. با رفع موانع شهری و توجه کانونی به دوران کودکی با تکیه بر برنامههای جامع، حقوقی و اجرایی که در دست اقدام است، میتوان گفت گامی بلند در راه احقاق حقوق پایمال شده کودکان و از همه مهم تر تحقق توسعه پایدار برداشته می شود.
موضوع تأمین حقوق کودکان و توجه به نیازهای آنها در سیاستگذاریها سابقهای ۳۰ساله دارد؛ نخستین کنوانسیون جهانی حقوق کودک توسط سازمان ملل در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸ش) به امضای ۱۹۶ کشور رسید و کشور ایران نیز در اسفندماه ۱۳۷۲ به موجب مادهواحدهای که به تصویب مجلسشورای اسلامی رسید، به این کنوانسیون ملحق شد. توسعه پایدار به توانمندی منابع انسانی و بهویژه کودکان مرتبط است و در اینجا نقش نهادهای متولی امر کودکان در آن بسیار بنیادی و ریشهای است؛ زیرا برای عبور از تمام مشکلات اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و تحقق توسعه باید از کودکان و بطور خاص نهادهای متولی آنان آغاز کرد.
شهر دوستدار کودک مسیری دشوار و پرچالش است که مطالبهگری حقوق کودک از سیاستگذران و کارگزاران بخش عمومی، نهادینهکردن حقوق کودک و نوجوان در ساختارهای فیزیکی، فرهنگی، اقتصادی و برنامهریزی و مدیریت شهری و روستایی، نهادینهکردن مشارکت کودکان در فرایند توسعه فضاهای کمی و کیفی فضاهای کودکمحور در شهرها با ملاحظات مربوط به طیف سنی، جنسی و نیازهای ویژه کودکان، توسعه فرایندهای نرمافزاری، فکرافزاری و سختافزاری شهر دوستدار کودک و همچنین آگاهسازی خانوادهها و نهادهای آموزشی و پرورشی نسبت به حقوق اساسی کودک (مندرج در کنوانسیون جهانی حقوق کودک و قوانین موضوعه کشور) ازجمله مهمترین چالشهایی است که برنامهریزی شهر دوستدار کودک و فعالان این حوزه با آن مواجهاند.
ایدۀ شهر دوستدار کودک با هدف تأمین رفاه کودکان، فضاهای شهری را برای کودکان، قابل فعالیت میکند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما غالب فضاهای شهری طراحی شده برای کودکان در ایران، الگوبرداری از تجارب سایر کشورها، بدون درنظرگرفتن ارزشهای فرهنگی است. شهر دوستدار کودک باید جایگاهی مناسب برای رشد کودکان در همه سنین باشد، زندگی ایمن را تضمین کند و دسترسی به خدمات و تسهیلات را برای همگان فراهم آورد و به عنوان ساختارهای محیطی حمایتهای لازم را از کودک برای پایهریزی اهداف و برنامه هایش در محیط فراهم سازد.
حقیقت آن است که موضوعی مانند شهر دوستدار کودک، با توجه به وجود معضلات پررنگی مثل فقر، آلودگیهای محیطی، و حتی بازیهای سیاسی مدیران شهری در اولویت قرار ندارد. البته باید توجه داشت که کودکان به عنوان گروهی حساس و نیازمند به توجه ویژه، آسیب بیشتری از این بحرانها میبینند؛ بنابراین پرداختن به شهر دوستدار کودک نباید به عنوان یک پروژه جداگانه نگریسته شود بلکه ضروریست این مساله به عنوان جزیی از برنامه توسعه همه جانبه شهر تلقی شود که مدیران و مسئولان شورای شهر و شهرداری از آن غفلت کردهاند.
ادامه دارد…
ثبت دیدگاه