دریانیوز// در سالهای اخیر، تحولات اجتماعی و اقتصادی در ایران به گونهای پیش رفته که نهاد خانواده، بهعنوان یکی از مهمترین ارکان جامعه، تحت فشارهای بیسابقهای قرار گرفته است.
ازدواج که روزگاری نماد پیوند و آغاز زندگی مشترک بود، حالا به دلیل هزینههای سرسامآور و مشکلات معیشتی به یک رویای دستنیافتنی برای بسیاری از جوانان تبدیل شده است. در مقابل، طلاق که زمانی تابویی اجتماعی محسوب میشد، نهتنها ارزان و آسان شده، بلکه در برخی موارد با برگزاری «جشن طلاق» به یک پدیده عادی و حتی قابلتوجه تبدیل شده است. این تغییرات نشاندهنده یک آسیب اجتماعی رو به رشد است که بنیان خانوادهها را سست کرده و آینده جامعه را با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
ازدواج: رویایی که به وام و ضامن گره خورده است
یکی از مهمترین موانع ازدواج جوانان در ایران، مسائل اقتصادی است. هزینههای بالای مراسم ازدواج، جهیزیه، مسکن و تأمین معاش، بسیاری از جوانان را از تشکیل خانواده باز داشته است. دولت برای حمایت از زوجهای جوان، تسهیلاتی مانند وام ازدواج را در نظر گرفته است.
این وام بهعنوان یک راهحل ارائه میشود، اما در عمل، دریافت آن به یک چالش بزرگ تبدیل شده است. زوجها برای دریافت این تسهیلات باید از «هفتخوان رستم» بگذرند: مراحل پیچیده اداری، ارائه ضامن معتبر و بازپرداخت اقساط سنگین که گاهی با درآمد ماهانه آنها همخوانی ندارد. مشکل اصلی اینجاست که کمتر کسی حاضر میشود ضامن زوجهای جوان شود.
بسیاری از افراد معتقدند که این زوجها به دلیل شرایط اقتصادی شکننده، توان بازپرداخت وام را ندارند و در نهایت، اقساط از حقوق ضامن کسر خواهد شد. نتیجه این وضعیت، پدیدهای عجیب اما واقعی است: برخی زوجها بهجای استفاده از وام ازدواج، امتیاز آن را میفروشند تا حداقل مبلغی نقدی به دست آورند. این موضوع نشان میدهد که سیاستهای حمایتی نهتنها به هدف خود نرسیدهاند، بلکه به یک بازار سیاه غیررسمی دامن زدهاند.
طلاق: از تابو تا جشن
در حالی که ازدواج به یک فرآیند دشوار و پرهزینه تبدیل شده، طلاق در ایران روندی معکوس را طی میکند. هزینههای حقوقی و اجتماعی طلاق کاهش یافته و این پدیده بهتدریج از یک تابوی فرهنگی به یک واقعیت پذیرفتهشده تبدیل شده است.
در برخی موارد، زوجها پس از جدایی، جشن طلاق برگزار میکنند؛ مراسمی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد، اما نشاندهنده تغییر نگرشها و عادیسازی این پدیده در جامعه است. طلاق بهعنوان یک آسیب اجتماعی، روزبهروز در حال افزایش است. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ طلاق در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته و این روند در شهرهای بزرگ و کوچک قابلمشاهده است.
دلایل این افزایش متنوعاند: از مشکلات اقتصادی و بیکاری گرفته تا اختلافات فرهنگی و ناسازگاریهای خانوادگی و اثرات فضای مجازی و ماهواره و….. اما آنچه بیش از همه نگرانکننده است، تأثیر این پدیده بر بنیان خانوادههاست. وقتی طلاق به یک گزینه آسان و در دسترس تبدیل میشود، انگیزه برای حفظ زندگی مشترک کاهش مییابد و این امر به سستی نهاد خانواده منجر میشود.
مسکن و معیشت: ستونهایی که فرو میریزند
یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر ازدواج و طلاق، وضعیت مسکن و معیشت است. در شرایطی که اجارهبها بخش بزرگی از درآمد خانوارها را میبلعد، بسیاری از جوانان توان اجاره یک خانه کوچک را هم ندارند، چه برسد به خرید مسکن.
مستأجران که اغلب قشر متوسط و پایین جامعه را تشکیل میدهند، با افزایش سرسامآور اجارهها مواجه شدهاند و این موضوع نهتنها مانع ازدواج آنها شده، بلکه زندگی خانوادههای موجود را نیز تحت فشار قرار داده است. بسیاری از اختلافات خانوادگی و حتی طلاقها ریشه در همین مشکلات اقتصادی دارند.
طرحهایی مانند «نهضت ملی مسکن» قرار بود این بحران را حل کنند. وعده داده شده بود که با اجرای این طرح، متقاضیان واجد شرایط صاحب خانه شوند و این امر به افزایش ازدواج، کاهش طلاق و تقویت سیاستهای فرزندآوری کمک کند.
اما متأسفانه این طرح در بسیاری از مناطق، از جمله شهر بندرعباس، به کندی پیش رفته است. پروژه ۱۵ هزار واحدی مسکن ملی در بندرعباس همچنان تکمیل نشده و تحویل متقاضیان داده نشده است. این بیتوجهی به حوزه مسکن، نهتنها مشکلات موجود را حل نکرده، بلکه اعتماد عمومی به سیاستهای دولت را نیز تضعیف کرده است.
هزینههای فرزندآوری؛ از بارداری تا بزرگ کردن کودک
یکی دیگر از چالشهای بزرگ خانوادهها، هزینههای سنگین فرزندآوری است. از دوران بارداری که غربالگری مادر و جنین، آزمایشها و سونوگرافیها، هزینههای قابلتوجهی دارند، تا زایمان و پس از آن، مراقبت از نوزاد و کودک، همه و همه به یک بار مالی سنگین برای خانوادهها تبدیل شدهاند. قیمت دارو، درمان و حتی شیرخشک و پوشاک کودک در سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته و بسیاری از زوجها را از فکر بچهدار شدن منصرف کرده است.
این شرایط حتی سیاستهای تشویقی فرزندآوری دولت را نیز با شکست مواجه کرده است. در حالی که دولت تلاش میکند با ارائه مشوقهایی مانند وام و تسهیلات، خانوادهها را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کند، واقعیت این است که بدون حل مشکلات زیرساختی مانند مسکن، معیشت و هزینههای درمانی، این سیاستها نمیتوانند موفق باشند.
جالب اینجاست که در این میان، برخی خانوادهها بهجای فرزندآوری، به «حیوانآوری» روی آوردهاند و نگهداری از حیوانات خانگی را به داشتن فرزند ترجیح میدهند. این پدیده، که در سالهای اخیر رو به افزایش است، نشاندهنده عمق بحران و ناامیدی خانوادهها از آینده است.
راهکارها؛ از حرف تا عمل
برای حل این مشکلات، نیاز به رویکردی جامع و عملی است. نخست، باید موانع دریافت وام ازدواج برطرف شود. سادهسازی فرآیندها، کاهش نرخ سود و اقساط و ایجاد سازوکاری برای ضمانت زوجهای کمدرآمد میتواند این تسهیلات را به یک ابزار واقعی برای حمایت از ازدواج تبدیل کند.
دوم، حوزه مسکن باید در اولویت قرار گیرد. تسریع در اجرای طرحهایی مانند نهضت ملی مسکن و تحویل بهموقع واحدها به متقاضیان، میتواند امید را به جوانان و خانوادهها بازگرداند.
اگر که زمین به متقاضیان مسکن ملی واگذار شود، آنها ارزانتر و سریعتر مسکن شان را می سازند. حتی می توان در سیاست های تشویقی برای ازدواج جوانان، واگذاری زمین به زوج ها در برنامه ریزی ها قرار گیرد که هم بر میزان ازدواج و فرزندآوری اثرگذار است و هم قیمت مسکن را منطقی می کند.
علاوه بر این، کاهش هزینههای فرزندآوری از طریق یارانههای هدفمند، پوشش بیمهای گستردهتر برای خدمات بارداری و زایمان و کنترل قیمت دارو و اقلام ضروری کودک، میتواند انگیزه خانوادهها را برای بچهدار شدن افزایش دهد. در نهایت، آموزش و فرهنگسازی برای کاهش طلاق و تقویت مهارتهای زندگی مشترک نیز ضروری است.
طلاق ممکن است در برخی موارد اجتنابناپذیر باشد، اما وقتی به یک گزینه پیشفرض تبدیل شود، نشاندهنده ضعف در ساختارهای اجتماعی و خانوادگی است.
پارادوکس تلخ
درواقع جامعه امروز درگیر یک پارادوکس تلخ است: ازدواج که باید آغازگر زندگی باشد، گران و دشوار شده و طلاق که پایان یک زندگی است، ارزان و آسان. این وضعیت نهتنها به افزایش آسیبهای اجتماعی مانند طلاق منجر شده، بلکه سیاستهای فرزندآوری و رشد جمعیت را نیز با چالش مواجه کرده است.
مشکلات اقتصادی، مسکن و معیشت، مانند زنجیری به پای جوانان و خانوادهها بسته شده و آنها را از ساختن آیندهای روشن باز داشته است. اگر قرار است این روند معکوس شود، دولت و جامعه باید دست به دست هم دهند تا با اقدامات عملی و نه صرفاً شعار، بنیان خانواده را تقویت کنند. در غیر این صورت، سستی این نهاد حیاتی، تبعات جبرانناپذیری برای آینده کشور به دنبال خواهد داشت.
ثبت دیدگاه