دریانیوز: وقتی به معضلات مهم یک جامعه اشاره میشود، بحث از کلیشههای عادی فراتر میرود و ما با ماجرای گستردهتری طرف خواهیم شد. معضلات جوامع بر هیچکس پوشیده نیست و اگر هر کدام از ما بخواهیم بنا به تخصص خودمان از مسائل و معضلات یک جامعه سخن به میان بیاوریم کار دشواری نخواهد بود، چرا که همه آنهایی که با جامعه خود آشنایی کافی و وافی داشته باشند میتوانند به دغدغهها و مشکلاتی بپردازند که جامعهشان را درگیر خودش کرده است.وقتی بحث مشکلات مردم و چالش های اجتماعی در میان باشد اولین کلمه هایی از جمله بیکاری، مسائل اقتصادی، طلاق، اعتیاد، خودکشی، کودکان کار و .... به ذهنمان می رسد.این ها مشکلاتی هستند که همیشه با آن روبه رو هستیم و موضوعاتی هستند که نه تنها هیچ گاه قدیمی نمی شوند بلکه اخبار هایی از این دست همیشه در سطر هستند و بیشتر توجه مردم را به خود جلب می کنند.
* بحران بیکاری
بیکاری کلمه ای است که اگر در آرشیو هر خبرگزاری و سایت ها آن را جست و جو کنید محال ممکن است راجع به این معضل اجتماعی مطلبی پیدا نکنید و در طول یک دهه کسی به صحبت راجع به آن نپرداخته باشد.پس نتیجه می گیریم از یک دهه گذشته تا به امروز این مسئله مورد بحث و توجه قرار داشته و راهکار هایی نیز برای حل آن ارائه شده اما آنچه حال با آن روبه رو هستیم نشان می دهد این راهکار ها آقدر ها هم کارساز نبوده اند.بیکاری معضل بزرگ جامعه ما است که به همراه خود پیامدهای ناخوشایندی را برای خانواده و فرد بیکار میآورد؛ مشکلاتی از قبیل فقر اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، افت ارتباطات خانوادگی، مشاجره، خلافکاری و عدم توجه به بنیانهای خانواده. اینها همه مشکلاتی است که فرد بیکار و خانواده او با آن دست به گریبان هستند. این مشکلات باعث میشود درون خانواده با ناهماهنگی و عدم ثبات روبهرو شود که پیوستگی و وابستگی را میان افرادش به بیشترین شکل ممکن کاهش دهد. از طرفی ما در جامعه خود با فروریختگی ارزشهای جامعه روبهرو هستیم، مشکلی که میتواند به راحتی بنیانهای اصیل یک جامعه را به انحراف بکشاند و آن را از بین ببرد. خانوادهای که از درون پاشیده میشود، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و همین باعث میشود که خودش را رها کند، خودش را از بند اتفاقاتی که باعث پایبندی میشود خلاص کند و ما با بالا رفتن آمار خودکشی در کشورمان مواجه شویم و اینگونه است که یک معضل، معضلی دیگر را به وجود می آورد. بیکاری علاوه بر خودکشی می تواند موجب طلاق در خانواده ها حتی در بین جوانان شود.
* اعتیاد
آسیبهای اجتماعی هریک به نوبه و اندازه خود برای جامعه زیانبار بوده و همواره افراد اجتماع از ناهنجاریهای اجتماعی دچار زیانهای معنوی و مادی میشوند. در کشور ما براساس مناطق جغرافیایی و فرهنگی و اطلس اجتماعی بسیاری از آسیبهای اجتماعی مشترک و بعضی از آنها اختصاصی یا بیشتر در یک منطقه از کشور هستند. در حوزه مواد مخدر ما با بیشترین آسیبهای اجتماعی مواجه هستیم. از طرفی هم خود مواد مخدر در بروز آسیبهای مختلف تاثیرگذار است. بنابراین وقتی درباره مواد مخدر حرفم میزنیم، در واقع این زنجیرههای آسیبهای اجتماعی هستند که هنگام مواجهه با آسیب مواد مخدر باید مورد توجه قرار بگیرند. تاثیر اعتیاد بر طلاق، خشونتهای خانوادگی، فرار و حتی ارتکاب جرائم بر هیچ کس پوشیده نیست. به همین دلیل باید به حوزه مسائل اجتماعی نگاهی همهجانبه داشت. حل این مساله هم با نگاه جزیرهای امکانپذیر نیست. شما زمانی میتوانید حوزه اجتماعی را تقویت کنید که نگاه همه جانبه به موضوع بیندازید. بنابراین هم در سیاستگذاریها در سطح کلان کشور، هم در سطح اجرا و هم تبیین برنامهها باید به موضوع سلامت اجتماعی بهعنوان مساله اصلی و تاثیرگذار در کنترل آسیبهای اجتماعی توجه کرد.بسیاری از طلاقها و سرقتها ناشی از وجود اعتیاد در زندگی است، حدود 25 درصد از قاتلان در لحظه ارتکاب جرم مواد مخدر مصرف کرده و در حالت توهم بودهاند، بنابراین اعتیاد و معتادان یکی از اصلیترین آسیبهای کشور بوده که باید در زمینه پیشگیری، اقدامات وسیعتر و جدیتر انجام شده و در زمینه مقابله و درمان نیز امکانات بهتر و ارزانتری در اختیار افراد قرار گیرد. کودکان خیابانی و حتی بخشی از کودکان رهیافت حدود 55 درصد از زندانیان هستند که در ارتباط مستقیم با اعتیاد و موادمخدرند، بنابراین ملاحظه میکنیم، عوارض زیانآور فرهنگی، اجتماعی، مادی و معنوی اعتیاد، تا چه اندازه خطرناک و گسترده است. دومین آسیب در جامعه ما که در جایگاه تهدید جدی برای خانوادهها، طلاق و عوارض آن است.
* طلاق هم خود آسیب است و هم بستر آسیبسازی جامعه
زنان بیسرپرست و سرپرست خانوار، کودکان بزهکار، دختران فراری، ازدواجهای دوم نامناسب همه و همه ناهنجاریهای مربوط به طلاق هستند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که به دلیل آنکه در حال صنعتی شدن است و از طرفی با تحریم و بحران اقتصادی روبهرو است، با مشکلات بسیاری مواجه است. از طرفی کشور ما یک منطقه مهاجرپذیر است و به راحتی نمیتوان اقوام مختلف را در آن دستهبندی کرد. در کشوری که در آن مردم با فرهنگهای مختلف زندگی میکنند، به ناچار شرایط اجتماعی و فرهنگی نیز دستخوش تغییرات فراوانی میشود. ما به طور کلی باید بدانیم قتل، اعتیاد، فقر جوامع و خلافهای متعدد در جامعههایی که دارای چنین شکل جغرافیاییای هستند و تنوع فرهنگی فراوان دارند تازگی ندارد و باید بتوان این مشکلات را تا حد ممکن کاهش داد. مشکلاتی که میتواند شرایط اجتماعی زندگی افراد را دچار بحرانهای عدیده کند. باید به فکر راهحلهای اساسی و به فکر درمان بیماریهای اجتماعی باشیم؛ بیماریهایی که باعث شده مردم کشور ما از ازدواج روگردان باشند، از موالید روگردان شوند و ترجیح دهند زندگی را به تنهایی بگذرانند. اما اگر بخواهیم به طلاق بپردازیم، بالطبع باید دنبال راهحلهایی برای کاهش این آسیب باشیم. گزینش مناسب، آموزش مهارتهای زندگی و مشاوره قبل از ازدواج اهرمهای مناسب برای کاهش آمار طلاق هستند.
* کودکان کار
پدیده کودکان کار و خیابانی یکی از معضلاتی است که گریبانگیر اکثر شهرهای بزرگ در جهان معاصر است و امروزه از آن به عنوان تراژدی شهری یاد می شود. این معضل در کلان شهرها و شهرهای نسبتا بزرگ جوامع پیشرفته و در حال توسعه رو به گسترش است و در برخی از کلان شهرهای ایران نظیر تهران و تبریز نیز به وفور مشاهده میشود. این تراژدی شهری به دلیل مغایرت با بحث حقوق کودک از یک سو و همچنین به دلیل مسائل و پیامدهایش به یکی از مسائل جوامع امروزی تبدیل شده است. فقر موضوع اصلی داستان کار کودکان و زبالهگردی است. آنها کودکانی هستند که بخش زیادی از ساعات روزانهی خود را به جای گذراندن در مدرسه، خانواده، بازی با همسالان خود و تفریح به کار کردن در موقعیتها و مکانهایی که مناسب سن و روحیهی آنها نبوده سپری میکنند. آمار نشان میدهد بیشتر این کودکان پسرانی هستند که از سنین ۵ سال تا ۱۸ سال مشغول به کارهای گوناگوناند و اکثرشان دارای خانوادههای پرجمعیت هستند .برخی از آنها بعد از کار کردن به نزد خانواده باز میگردند اما برخی ارتباطشان با خانواده به کل قطع شده و برخی دیگر کم و بیش ارتباط دارند.
سی رایت میلز(جامعه شناس آمریکایی) به درستی استدلال میکند که وقتی یک مساله تعداد زیادی از مردم را تحت تاثیر قرار میدهد و تعداد زیادی از مردم را فرا گرفته است باید ریشههای این مساله را فراتر از افراد و در ساختارهای اجتماعی یعنی در چارچوبهای کلی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه جستجو نموده و نمیتوان مسائل و مشکلات جامعه ای را که به لحاظ ساختاری معیوب و دچار مشکل است را با تغییر حل نمود. بنابراین ضرورت توجه به مساله کار کودکان را میتوان در گسترش روز افزون کار کودکان، آسیبپذیری کودکان در برابر کار و تاثیرات اقتصادی و اجتماعی کار کودکان جستجو کرد. داستان کودکان کار، قصهای پیچیده است و اینکه نهادهای مدنی چند ساعت از این کودکان حمایت اجتماعی کنند و اندکی اوضاع را بهبود دهند اصلا درمان حل این معضل نیست برای حل ریشه ای و اصولی این ماجرا در وهله نخست نیازمند یک بانک اطلاعاتی کامل درباره کودکان زباله گرد هستیم تا به طور واضح مشخص شود تعداد این کودکان چند نفر است و چه شرایطی دارند .بعد از آن باید به این موضوع پرداخته شود که سیستم مهاجر پذیری در ایران تغییر کند و اشتغال والدین حل شود بنابراین این معضل خیلی پیچیده و چند وجهی است و نیاز دارد که نهادهای دولتی و فعالین اجتماعی در کنار هم بنشینند.
تا اینجا با پرداختن به چند معضل مهم اجتماعی دریافتیم که تمام این معضلات به نوعی با یکدیگر مرتبط بوده و می توانند یکدیگر را تحت تاثیر قرار دهند پس حل یک معضل می تواند تا حدودی به بهبود و رفع چندین معضل دیگر کمک کند .از وجود تمام این مشکلات سال های زیادی می گذرد اما یا برای حل آن ها اقدامی نمی شود یا اقدامات صورت می گیرد اما کار ساز نیستند یا تنها برای مدت کوتاهی برطرف می شوند و بعد روز از نو، روزی از نو.اما من فکر میکنم مسائل فراتر از این ها باشد. مشکل ما زمانی نمود پیدا میکند و قابل حل میشود که با خودمان روراست باشیم و بتوانیم بحرانهای اجتماعی را به خوبی بشناسیم.کدام یک از این چالش های اجتماعی را می توان مهمتر قلمداد کرد؟ به نظر می رسد جواب قاطعی برای این سئوال وجود نداشته باشد هر کدام به نوعی مهم هستند و جامعه را تحت تاثر قرار می دهند.بیتوجهی به مسائل جامعه و انفعال در مقابل آسیبها مهمترین مشکلات اجتماعی کشور ما هستند. ما سالهاست که درباره مشکلات و مسائل اجتماعی کشورمان صحبت میکنیم و جالب اینجاست که هیچ اتفاقی هم نمیافتد. انگار وظیفه ما عده اندک آن است که حرف بزنیم و آن عده زیاد تماشاچی سکوت کنند و حرفهای ما هم به هیچ کجا نرسد.باید اعتراف کرد که مشکلات جامعه ما در حال تلنبار شدن است و درباره این مشکلات هم هیچ گونه اظهارنظر تخصصیای انجام نمیشود. اگر هم اظهارنظری تخصصی انجام گیرد متاسفانه برای آن ارزشی قائل نمیشوند.این بیتوجهی میتواند جامعه را از تحرک بیندازد و گرفتار مشکلات پیچیدهای کند که تمامی نخواهد داشت. مشکلات هرچقدر بزرگتر بشوند تصمیم گرفتن درباره آنها دشوارتر میشود. برای حل این بحران بزرگ فقط و فقط یک راهحل وجود دارد و آن این است که از طرح مسائل و مشکلات نترسیم و بتوانیم راهکارهای مناسبی را برای حل مشکلات اجتماعی خود ارائه بدهیم.
فاطمه هوشنگی/دریا